کد مطلب:30019 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

جُوَیریة بن مُسهِر












جُوَیریة بن مُسهِر عبدی از یاران دیرین[1] و نزدیكان[2] امام علی علیه السلام بود. او فردی شایسته، مورد اطمینان[3] و علاقه امام و دوست او بود.[4] در روزگار خلافت معاویه، زیاد [ بن اَبیه]، دست و پای او را برید و وی را به دار كشید و به شهادت رساند.[5].

6452. الإرشاد:جَوَیریة بن مُسهِر بر در خانه علی علیه السلام ایستاد و گفت:امیر مؤمنان كجاست؟

به او گفته شد:خفته است.

جویریه ندا داد:ای خفته! بیدار شو كه سوگند به آن كه جانم به دست اوست، ضربه ای بر سرت نواخته خواهد شد كه ریشت از آن رنگین شود، همان گونه كه پیش تر، خود به ما خبر دادی.

امیر مؤمنان، سخن او را شنید و ندا داد:«ای جویریه! پیش بیا تا تو را از سرگذشت خودت آگاه كنم».

جویریه پیش رفت. [ علی علیه السلام] فرمود:«سوگند به آن كه جانم به دست اوست، تو را كِشان كِشان به پیش آن درشت خویِ خود را به دیگران چسبانده[6] می برند و او دست و پایت را می بُرد و سپس تو را در پایین درخت خرمای كافری به دار می كشد».

پس روزگاری از این سخن گذشت تا آن كه زیاد، در دوران خلافت معاویه، حاكم [ كوفه] شد و [ جویریه را دستگیر كرد و] دست و پایش را بُرید و او را بر درخت خرمای ابن مُكَعبر به دار كشید و چون درخت بلندی بود، او را در پایین آن به دار كشیدند.[7].

6453. شرح نهج البلاغة - به نقل از حبّه عُرَنی -:روزی با علی علیه السلام می رفتیم. برگشت و جویریه را در پشت سرش و در دور دست دید. پس ندا داد:«ای جویریه! شتاب كن و خود را به من برسان. آیا نمی دانی كه من تو را می خواهم و دوستت دارم؟».

جویریه به سوی او دوید.

[ علی علیه السلام] به او فرمود:« من چیزهایی را به تو می گویم. آنها را به یاد داشته باش». سپس پنهانی با هم گفتگو كردند و جویریه به او گفت:ای امیر مؤمنان! من مردی فراموشكارم. به او فرمود:«من سخنم را دوباره به تو می گویم تا حفظش كنی» و سپس در آخر سخنانش به او فرمود:«ای جویریه! دوست ما را تا آن گاه كه ما را دوست می دارد، دوست بدار و چون با ما دشمنی كرد، دشمنش شو، و دشمن ما را تا آن گاه كه ما را دشمن می دارد، دشمن بدار و چون با ما دوست شد، دوستش بدار».[8].









    1. رجال الطوسی:499/59، رجال البرقی:5.
    2. الاختصاص:7.
    3. كشف المحجّة:236.
    4. شرح نهج البلاغة:290/2.
    5. الإرشاد:323/1، إعلام الوری:341/1، شرح نهج البلاغة:291/2.
    6. اشاره به زیاد بن ابیه است كه پدرش نامشخّص بود و معاویه او را با گواهی دروغ و برخلاف قوانین اسلام، برادر خود و فرزند ابو سُفیان خواند. (م)
    7. الإرشاد:322/1، شرح نهج البلاغة:291/2. نیز، ر. ك:إعلام الوری:341/1.
    8. شرح نهج البلاغة:290/2.